- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو شبنم تا نقاب اعتبار خویش شق کردم ز شرم زندگیگفتمکفن پوشم، عرقکردم
2 کف پا میشدم ای کاش از بی اعتباریها جبینگردیدم و صد رنگ خجلت در طبقکردم
3 چو صبحم یک تأمل درس جمعیت نشد حاصل به سطری کز نفس خواندم ز خود رفتن سبق کردم
4 به حیرت صنعت آیینه را بردم به کار آخر پریشان بود اجزای تماشا یک ورق کردم
5 مپرسید از قناعت مشربیهای حیات من به ساغر آبرویی داشتم سد رمق کردم
6 به هر جا فکر مستی نیست مخموری نمیباشد هوسهای غذا بود این که خود را مستحق کردم
7 شبی آمد به یادم گرمی انداز آغوشی چنان از خود برون رفتم که پندارم عرق کردم
8 زبان اصطلاح رمز توحیدم که میفهمد که من هرگاه گشتم غافل از خود یاد حق کردم
9 نفس از دقت فکرم هجوم شعله شد بیدل نشستم آنقدر در خون که صبحی را شفق کردم