- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو پرده از رخ چون آفتاب برداری ز شرم روی تو نور از قمر فرو ریزد
2 ز شرم چهره معنی نمای تو بیم است که رنگ حسن ز روی صور فرو ریزد
3 چو شعر بنده بخوانی و در حدیث آیی شکر چو آب از آن لعل تر فرو ریزد
4 ز کان لطف تو اندر بهای خاک درت گهر برد بعوض هرکه زر فرو ریزد
5 تویی چو میوه درین باغ و نیکوان زهرند چو شاخ میوه برآرد زهر فرو ریزد
6 در این هوا که مرا مرغ دل بپروازست چه جای زاغ که سیمرغ پر فرو ریزد
7 ز دیده بر سر کوی تو سیف فرغانی چه جای اشک که خون جگر فرو ریزد
8 ز پسته چون تو بخندی شکر فرو ریزد سخن بگو که ز لعلت گهر فرو ریزد
9 ز لطف لفظ (تو) آبست و لعل تو شکر شکر ز پسته و آب از شکر فرو ریزد