-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو شمعم سوخت دل بر یاد بزم مجلس آرایی چراغ هر کسی را بخت می افروزد از جایی
2 اگر رسوایی مجنون ز من بیش است ز آنست این که در دوران من بهر تماشا نیست بینایی
3 برعنایی مرا شیدای خود کردی عفاک الله که دارد همچو من رعنایی و همچون تو شیدایی
4 ترا مانند لیلی هر که گوید خوانمش مجنون برابر کی شود با شاهد مستور رسوایی
5 بتقلید تو خوش خوش می خرامد آفتاب اما چه خیزد از خرام او ندارد هیچ بالایی
6 تمنایم تویی در دل تمنای دگر دارم که نبود در دلم غیر از تو در عالم تمنایی
7 فضولی خویش را آموختی با ماه سیمایان کجا پیدا کنم بهر تو هر دم ما سیمایی