چو شمع یک مژه واکن زپرده از بیدل دهلوی غزل 262

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

چو شمع یک مژه واکن زپرده مست برون آ

1 چو شمع یک مژه واکن زپرده مست برون آ بگیرپنبه ز مینا قدح بدست برون‌آ

2 نه مرده چند شوی خشت خاکدان تعلق دمی جنون‌کن وزین دخمه‌های پست برون آ

3 جهان رنگ چه دارد به جز غبار فسردن نیاز سنگ کن این شیشه از شکست برون آ

4 ثمرکجاست درین باغ‌گو چو سرو و چنارت ز آستین طلب صدهزار دست برون آ

5 منزه است خرابات بی‌نیاز حقیقت تو خواه سبحه‌شمر خواهی می‌پرست برون آ

6 قدت خمیده ز پیری دگر خطاست اقامت ز خانه‌ای‌که بنایش‌کند نشست برون آ

7 غبار آن‌همه محمل به‌دوش سعی ندارد به پای هرکه ازین دامگاه جست برون آ

8 امید و یاس وجود و عدم غبار خیال است ازآنچه‌نیست مخور غم از آنچه هست‌برون آ

9 مباش محوکمان‌خانهٔ فریب چو بیدل خدنگ نازشکاری زقید شست برون آ

عکس نوشته
کامنت
comment