- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو آمد به بن این کهن داستان بنامیدمش نامه ی باستان
2 زتاریخ هجرت ز بعد هزار یکی سیصد و سیزده برشمار
3 زشعبان گذشته همی روز ده مطابق به آغاز اسپندمه
4 که پایان شد این نامبردار گنج به یک ماه بردم درین کار رنج
5 سپاسم زیزدان پیروزگر که این نامه ی نامی آمد به سر
6 غرض بود تاریخ، نی شاعری که طبع من از شعر باشد عری
7 به ویژه که بودم به بند اندرون چه لطف آید از طبع بندی برون
8 درین نامه از هر دری گفته شد گهرهای معنی بسی سفته شد
9 زگفتار فردوسی پاکزاد بسی کرده ام اندرین نامه یاد
10 نبد اندرین ره مرا توشه ای هم از خرمن او بدم خوشه ای