- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چو بهرام برگشت با طوس گفت که با جان پاکت خرد باد جفت
2 بدان کان فرودست فرزند شاه سیاوش که شد کشته بر بی گناه
3 نمود آن نشانی که اندر نژاد ز کاوس دارند و ز کیقباد
4 ترا شاه کیخسرو اندرز کرد که گرد فرود سیاوش مگرد
5 چنین داد پاسخ ستمکاره طوس که من دارم این لشکر و بوق و کوس
6 ترا گفتم او را بنزد من آر سخن هیچگونه مکن خواستار
7 گر او شهریارست پس من کیم برین کوه گوید ز بهر چیم
8 یکی ترکزاده چو زاغ سیاه برین گونه بگرفت راه سپاه
9 نبینم ز خودکامه گودرزیان مگر آنک دارد سپه را زیان
10 بترسیدی از بیهنر یک سوار نه شیر ژیان بود بر کوهسار
11 سپه دید و برگشت سوی فریب بخیره سپردی فراز و نشیب