- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست شگرفی تو ز انداز مهر و کین پیداست
2 نظاره عرض جمالت ز نوبهار گرفت شکوه صاحب خرمن ز خوشه چین پیداست
3 رسید تیغ توام بر سر و ز سینه گذشت زهی شکفتگی دل که از جبین پیداست
4 به جرم دیده خونبار کشته ای ما را ترا ز دامن و ما را ز آستین پیداست
5 زهی لطافت پرداز سعی ابر بهار که هر چه در دل بادست از زمین پیداست
6 فتیله رگ جان سر به سر گداخته شد ز پیچ و تاب نفسهای آتشین پیداست
7 نفس گداختن جلوه در هوای قدش ز خوی فشانی آن روی نازنین پیداست
8 عیار فطرت پیشینیان ز ما خیزد صفای باده از این درد ته نشین پیداست
9 زهی شکوه تو کاندر طراز صورت تو ز خود برآمدن صورت آفرین پیداست
10 نهاد نرم ز شیرینی سخن غالب به سان موم ز اجزای انگبین پیداست