1 نام جویا کنون که دیده ابر هست چون چشم عاشقان پراشک
2 خانهای دارم از عنایت شاه که برد دیگ حجله بر وی رشک
3 آرد در خم ،برنج در انبان گوشت بر سیخ و روغن اندر مشک
4 نیست دانم که در ولایت تو هست و کم قیمت است یعنی کشک
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 غمزهٔ او حشر فتنه به هر جا ببرد عافیت را همه اسباب به یغما ببرد
2 صبر ما پنجه مومیست چوعشق آرد زور پنجه گر ساخته باشند ز خارا ببرد
1 هجران رفیق بخت زبون کسی مباد خصمی چنین دلیر به خون کسی مباد
2 یارب حریف گرم کنی همچو آرزو گرم اختلاط داغ درون کسی مباد
1 میتوانم بود بی تو ، تاب تنهاییم هست امتحان صبر خود کردم شکیبایم هست
2 حفظ ناموس تو منظور است میدانی تو هم ورنه سد تقریب خوب از بهر رسواییم هست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **