1 چل سال بیش رفت که من لاف میزنم کز چاکران پیر مغان کمترین منم
2 هرگز به یمن عاطفت پیر می فروش ساغر تهی نشد ز می صاف روشنم
3 از جاه عشق و دولت رندان پاکباز پیوسته صدر مصطبهها بود مسکنم
4 در شان من به دردکشی ظن بد مبر کآلوده گشت جامه ولی پاکدامنم
5 شهباز دست پادشهم این چه حالت است کز یاد بردهاند هوای نشیمنم
6 حیف است بلبلی چو من اکنون در این قفس با این لسان عذب که خامش چو سوسنم
7 آب و هوای فارس عجب سفله پرور است کو همرهی که خیمه از این خاک برکنم
8 حافظ به زیر خرقه قدح تا به کی کشی در بزم خواجه پرده ز کارت برافکنم
9 تورانشه خجسته که در من یزید فضل شد منت مواهب او طوق گردنم