- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 متقلب درون جامه ناز چه خبر دارد از شبان دراز
2 عاقل انجام عشق میبیند تا هم اول نمیکند آغاز
3 جهد کردم که دل به کس ندهم چه توان کرد با دو دیده باز
4 زینهار از بلای تیر نظر که چو رفت از کمان نیاید باز
5 مگر از شوخی تذروان بود که فرودوختند دیده باز
6 محتسب در قفای رندانست غافل از صوفیان شاهدباز
7 پارسایی که خمر عشق چشید خانه گو با معاشران پرداز
8 هر که را با گل آشنایی بود گو برو با جفای خار بساز
9 سپرت میبباید افکندن ای که دل میدهی به تیرانداز
10 هر چه بینی ز دوستان کرمست گر اهانت کنند و گر اعزاز
11 دست مجنون و دامن لیلی روی محمود و خاک پای ایاز
12 هیچ بلبل نداند این دستان هیچ مطرب ندارد این آواز
13 هر متاعی ز معدنی خیزد شکر از مصر و سعدی از شیراز