- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چارچیزست ای برادر با خطر تا توانی باش ازینها بر حذر
2 قربت سلطان و الفت با بدان رغبت دنیا و صحبت با زنان
3 قرب سلطان آتش سوزان بود با بدان الفت هلاک جان بود
4 زهر دارد در درون دنیا چو مار گرچه بینی ظاهرش نقش و نگار
5 مینماید خوب و زیبا در نظر لیک از زهرش بود جان را خطر
6 زهر این مار منقش قاتلست باشد از وی دور هر کو عاقلست
7 همچو طفلان منگراندرسرخ و زرد چون زنان مغرور رنگ و بو مگرد
8 زال دنیا چون عروس آراسته است هر زمانی شوی دیگر خواسته است
9 مقبل آن مردی که شد زین جفت طاق پشت بر وی کرد و دادش سه طلاق
10 لب به پیش شوی خندان میکند پس هلاک از زخم دندان میکند