1 چارچیز است که در سنگ اگر جمع شود لعل و یاقوت شود سنگ بدان خارایی
2 پاکی طینت و اصل گهر و استعداد تربیت کردن مهر از فلک مینایی
3 در من این هر سه صفت هست، که در می باید تربیت از تو که خورشید جهان آرایی
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هر آن کس که دیده ست آن خاک پا نیاید به چشمش دگر توتیا
2 رخت را به خورشید کردم مثل بدیدم کنون از کجا تا کجا
1 پیش دلسوزان درآر آن شمع بزمافروز را تا بیاموزد ز جان دردمندان، سوز را
2 تا جهان از پرتو شمع جمالش روشن است هیچ رونق نیست خورشید جهانافروز را
1 وقت صبوحی آن شوخ سرکش از در درآمد با تیر و ترکش
2 مُشکش مطرّا، شهدش مصفّا خالش معنبر، ماهش منقّش
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به