- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چارچیز آمد بزرگ و معتبر مینماید خرد لیکن درنظر
2 زان یکی خصمت و دیگر آتشست باز بیماری کزو دل ناخوشست
3 چارمین دانش که آراید ترا این همه تا خرد ننماید ترا
4 هر که در چشمش عدو باشد حقیر از بلای او کند روزی نفیر
5 ذرهٔ آتش چو شد افروخته بینی از وی عالمی را سوخته
6 علم اگر اندک بود خوارش مدار زانکه دارد علم قدری بی شمار
7 رنج اندک را بکن غم خوارگی ورنه بینی عجز در بیچارگی
8 دردسر را گر نجوید کس علاج خوف آن باشد که بدگردد مزاج
9 باش از قول مخالف بر حذر پیش از آن کز پا درآیی ای پسر
10 آتش اندک توان کشتن بآب وای آن ساعت که گیرد التهاب