1 چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
2 به گز نیزه قد خصم تو میپیمایند تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر
1 چرخ فلک هرگز پیدا نکرد چون تو یکی سفلهٔ دون و ژکور
2 خواجه ابوالقاسم از ننگ تو بر نکند سر به قیامت ز گور
1 زلف ترا جیم که کرد؟ آن که کرد خال تو را نقطهٔ آن جیم کرد
2 وآن دهن تنگ تو گویی کسی دانگکی نار به دو نیم کرد
1 به دور عدل تو در زیر چرخ مینایی چنان گریخت ز دهر دو رنگ، رنگ فتور
2 که باز شانه کند همچو باد سنبل را به نیش چنگل خون ریز تارک عصفور
1 هرکه نامخت ازگذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار