1 صید افکنی مراد آیین تو باد عیوق شکارگاه شاهین تو باد
2 هر سر که نه در پای سمند تو بود بر بسته به جای طبل برزین تو باد
1 سوزِ تبِ فراقِ تو درمانپذیر نیست تا زندهام چو شمع از اینم گزیر نیست
2 هر درد را که مینگری هست چارهای دردِ محبت است که درمانپذیر نیست
1 هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد که باشم من که بار خاطر یاری ز من باشد
2 گذاریدم همانجایی که میرم بر مداریدم نمیخواهم که بر دوش کسی باری ز من باشد
1 از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست
2 پیش ازین با ما دلی زآیینه بودش صافتر آهی از ما سر زدست و این کدورتها شدست