- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حلوای نباتست لبت، پسته دهانا در باغ گلی نیست به رخسار تو مانا
2 زیر لبت ازوسمه نقطهاست، چه روشن؟ گرد رخت از مشک زقمهاست چه خوانا؟
3 گفتم: نتوانی دل شهری بربودن نی، چون نتوانی، که شگرفی و توانا؟
4 بس گوشه نشینی که ز هجر تو بنالد این ناله به گوشت نرسیدست همانا
5 مردم نه عجب صورت عشقم که بدانند بیعشق نشستن عجب از مردم دانا
6 هر لحظه زبان فاش کند سر دل من پیوسته ز دست تو برنجیم، زبانا
7 دلسوختهٔ عشق تو گردید به صد جان غافل مشو از اوحدی سوخته، جانا