- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شمعیم و دلی مشعلهافروز و دگر هیچ شب تا به سحر گریهٔ جانسوز و دگر هیچ
2 افسانه بود معنی دیدار که دادند در پرده یکی وعدهٔ مرموز و دگر هیچ
3 حاجی که خدا را به حرم جست چه باشد از پارهٔ سنگی شرفاندوز و دگر هیچ
4 خواهی که شوی باخبر ازکشف و کرامات مردانگی و عشق بیاموز و دگر هیچ
5 روزی که دلی را به نگاهی بنوازند از عمر حسابست همان روز و دگر هیچ
6 زین قوم چه خواهی که بهین پیشهورانش گهواره تراشند و کفندوز و دگر هیچ
7 زین مدرسه هرگز مطلب علم که اینجاست لوحی سیه و چند بدآموز و دگر هیچ
8 خواهد بَدَل عمر، بهار از همه گیتی دیدار رخ یار دلافروز و دگر هیچ