- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شمع را زنده دلی در شب تار آخر شد روز عشرت همه در خواب خمار آخر شد
2 شاخ سرکش شد و دست همه کوتاه بماند جور گلچین و نزاع سر خار آخر شد
3 عندلیب ار نسراید به قفس معذورست گل به بازار نبردند و بهار آخر شد
4 خلعت دهر به اندازه حال اکنون نیست چرخ را رشته به هم رفت و مدار آخر شد
5 همچو دینار که در پای کریمان افتد کس نگفت از چه شماریم و شمار آخر شد
6 کمتر از رنگ حنا بود به ما لطف جهان سر و دستی نفشاندیم و نگار آخر شد
7 فکر ناآمده این است که امسال گذشت غم آینده همان بود که یار آخر شد
8 نقش رخسار تو بر صفحه جان گشت رقم پرده بر یک طرف انداز که کار آخر شد
9 شاهدان گوشه چشمی به «نظیری » دارند هرچه دل، صید همی کرد و شکار آخر شد