شمع بخواهد نشست بازنشین از سعدی شیرازی غزل 360

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام

1 شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام

2 مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام

3 بلبل باغ سرای صبح نشان می‌دهد وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام

4 ما به تو پرداختیم خانه و هرچ اندر اوست هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام

5 خواهیم آزاد کن خواه قویتر ببند مثل تو صیاد را کس نگریزد ز دام

6 هر که در آتش نرفت بی‌خبر از سوز ماست سوخته داند که چیست پختن سودای خام

7 اولم اندیشه بود تا نشود نام زشت فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام

8 سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه شد مرد ره عشق نیست که‌ش غم ننگ است و نام

عکس نوشته
کامنت
comment