- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام
2 مطرب یاران برفت ساقی مستان بخفت شاهد ما برقرار مجلس ما بردوام
3 بلبل باغ سرای صبح نشان میدهد وز در ایوان بخاست بانگ خروسان بام
4 ما به تو پرداختیم خانه و هرچ اندر اوست هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام
5 خواهیم آزاد کن خواه قویتر ببند مثل تو صیاد را کس نگریزد ز دام
6 هر که در آتش نرفت بیخبر از سوز ماست سوخته داند که چیست پختن سودای خام
7 اولم اندیشه بود تا نشود نام زشت فارغم اکنون ز سنگ چون بشکستند جام
8 سعدی اگر نام و ننگ در سر او شد چه شد مرد ره عشق نیست کهش غم ننگ است و نام