-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد ز گلشن ناز آن جوهر تبسم دل درکف تغافل گل بر سر تبسم
2 خط جوش خضر دارد بر چشمهٔ خیالش یا خفته خاکساری سر بر در تبسم
3 مستی ادب طرازست یا چشم نیم بازست یا ناتوان نازست بر بستر تبسم
4 شمع کدام بزمی ای نسخهٔ تغافل صبح کدام شامی ای پیکر تبسم
5 از غنچهٔ عتابت گلچین التفاتیم ای جبههٔ تو از چین روشنگر تبسم
6 زنهار جرعهٔ ناز از رنگ پا نگیری خون میکنی چو مینا در ساغر تبسم
7 آورد خط نازی بر قتل بیگناهان یک مهر بوسه باقیست بر محضرتبسم
8 ای آه خفته در خون چاک دلت مبارک آن غنچهٔ تغافل دارد سر تبسم
9 گربرق خونفشان شد یا شعله خصم جان شد بسمل نمیتوان شد بیخنجر تبسم
10 عرض طرب وبال است در عشق ورنه من هم چون غنچهام سراپا بال و پر تبسم
11 آن به که شبنم ما زین باغ پرفشاند چون اشک پر غریبیم درکشور تبسم
12 از صبح باغ امکان غافل مباش بیدل بیگرد فتنهای نیست این لشکر تبسم