جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

آمد از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 17

غزل 17 ام از 6329 غزلیات

آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا

1 آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا

2 سمعا و طاعه ای ندا هر دم دو صد جانت فدا یک بار دیگر بانگ زن تا برپرم بر هل اتی

3 ای نادره مهمان ما بردی قرار از جان ما آخر کجا می‌خوانیم گفتا برون از جان و جا

4 از پای این زندانیان بیرون کنم بند گران بر چرخ بنهم نردبان تا جان برآید بر علا

5 تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی دل بر غریبی می‌نهی این کی بود شرط وفا

6 آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده آن گنده پیر کابلی صد سحر کردت از دغا

7 این قافله بر قافله پویان سوی آن مرحله چون برنمی‌گردد سرت چون دل نمی‌جوشد تو را

8 بانگ شتربان و جرس می‌نشنود از پیش و پس ای بس رفیق و همنفس آن جا نشسته گوش ما

9 خلقی نشسته گوش ما مست و خوش و بی‌هوش ما نعره زنان در گوش ما که سوی شاه آ ای گدا

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا

شاعر شعر آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا چه کسی است ؟

شاعر شعر آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا چیست ؟

قالب شعر آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا غزل است

مضمون اصلی شعر آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر