- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی بر دوست کن کنار وز دشمن کنار جوی
2 میچار فصل عیش فزاید، به میگرای گل پنج روز بیش نپاید، به باغ پوی
3 بستان پر از بدایع صنعست، لیک هیچ رنگیش نیست بیرخ یار بدیع جوی
4 چون سنگ و روست آنکه نشد گرم دل به عشق در عهد آن نگار مکن یاد سنگ و روی
5 خواهی که بیتکلف چشمش نظر کنی از نقش صورت دگران لوح دل بشوی
6 ای باد، بوی زلف چو چوگان او بیار تا سر به مژده در کف پایت نهم چو گوی
7 هر دم به شیوهٔ دگرم صید میکنند گاهی به قند آن لب و گاهی به بند موی
8 با قد آن صنم ز چمن، سرو گو: مبال با روی آن پری، ز زمین لاله گو: مروی
9 ای اوحدی، تو خاک سر کوی دوست باش باشد که دوست را گذر افتد به خاک کوی