1 آمد آهسته شب به بستر من دلبری کافت دل و دین است
2 گفتمش کیست که هان که در شب تار اینچنین شب روی نه آئین است
3 اسم شب ده و گرنه دزد دلی نک گواهت کمند پرچین است
4 کوی غبغب نهاد بر لب من گفت بر گوش من که ماچین است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 قاسم آن نوباوۀ باغ حسن گوهر شاداب دریای محن
2 شیر مست جام لبریز بلا تازه داماد شهید کربلا
1 چون کاروان دشت بلا ره بشام کرد صبح امید اهل حرم رو بشام کرد
2 قوم یهود از پی تأئید کیش خویش ؟؟ را به ستن دست اهتمام کرد
1 از پس قتل خدیو مستطاب آمد از گردون یکی مشگین غراب
2 پر فرو برد اندران خون رطیب شد به یثرب باز نالان با نعیب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به