-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد سحاب و چهره ی گلها ز خواب شست نیسان دهان غنچه بمشک و گلاب شست
2 صبحست می بنوش که گردون باشک گرم از بهر جرعه یی قدح آفتاب شست
3 گو همچو برگ لاله ز برق فنا بسوز گل چون کتان خود بشب ماهتاب شست
4 در آتشم ز دختر رز کاین حریف سوز عالم خراب کرد چو دست از خضاب شست
5 از می خراب گشته دل ابتر منست دیوانه یی که لوح شکست و کتاب شست
6 خوش باد وقت آنکه سبو بر سرم شکست وین دلق خونفشان ز نشان شراب شست
7 از داغهای تازه برافراخت صد علم پشمینه ام که عشق بهفتاد آب شست
8 بس رند جامه سوز که در مجلس شراب آلوده ساخت خرقه ولی با شراب شست
9 در خاک و خون نشاند فغانی دل خراب تا دست از متاع جهان خراب شست