- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آمد ندا که ما به تو گفتیم پیش از این حرفی که میشود همه دردی بدان دوا
2 هرگه مصیبتی دهدت روی یا غمی در دفع آن بجوی توسل به مصطفا
3 نام محمد و علی و اهلبیت را کن ذکر در دعا و بدیشان کن التجا
4 تا من به جاه و رتبه آن برگزیدگان دفع بلا نمایم و بپذیرمت دعا
5 میجستی ار وسیله بدیشان به روز عهد تا دفع شرِّ دیو کنم میشد آن روا
6 عهدت نمیشکست و مصیبت نمیرسید دشمن شکسته میشد از اقدام بر جفا
7 اکنون بیا و یاد کن این قوم را به نام تا جاهشان شفیع تو گردد به نزد ما
8 تسلیم کن بزرگی ایشان و فضلشان بر خویش تا شود ز تو مدفوع این بلا
9 تا خط عفو بر ورق زلّتت کشم تا توبهات قبول کنم بهر مصطفا
10 گفتا که قدر و رتبه ایشان به آن رسید تا یافتند نزد تو اینجاه و اصطفا
11 تا آن که توبهام نپذیری به لطف خویش الا به دستیاری اولاد مصطفا
12 من بودم آن که سجده من کرد اهل قدس من بودم آن که یافت ز تو در بهشت جا
13 من بودم آن که ساختی از بهر او زنی تا قلب را انیس شد و دیده را ضیا
14 گفتا که با تو این همه کردیم و میکنیم زیرا که بود صلب تو این قوم را وعا
15 ورنه زیاده بود ز حدّ تو آن کرَم باید که خویش را بشناسی و قوم را