ای سنگدل، به حق وفا از اوحدی مراغه‌ای غزل 201

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

اوحدی مراغه‌ای

ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد

1 ای سنگدل، به حق وفا کز وفا مگرد عهدی بکن به وصل و از آن عهد وا مگرد

2 ما برگزیده‌ایم ترا از جهان، تو نیز پیوند ما گزین وز پیوند ما مگرد

3 در میغ خون دل شب هجر آشنای ما می‌بین و با مخالف ما آشنا مگرد

4 ای آنکه یک دم از دل ما نیستی جدا هر دم به شیوه‌ای دگر از ما جدا مگرد

5 گفتی: برو، که مهرهٔ مهرت بریختم خونم بریز و گرد چنین مهرها مگرد

6 دی دست در میان تو کردم، رخ تو گفت: بالای ما بلاست، به گرد بلا مگرد

7 ما را غرض روا شدن از وصل روی تست گو: کام اوحدی ز دو گیتی روا مگرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر