- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به دست تیغ تو تا خون من حنا بسته به حیرتم که عجب خویش را بجا بسته
2 چه سان به روی تو مرغ نظر کند پرواز که حیرت از مژهاش رشتهها به پا بسته
3 به دل ز شوق وصالت صد آرزو دارم ولی ادب ره تقریر مدعا بسته
4 فراق بیگنهمکشت و نقد داغ خطا بهگردن دل خونگشته خونبها بسته
5 ز جیب ناز خطش سر برون نمی آرد که عقد عهد به خلوتگهٔ حیا بسته
6 چو شمع تا به فنا هیچ جا نیاسایم مرا سریست که احرام بوریا بسته
7 تن از بساط حریرم چگونه بندد طرف که دل به سلسلهٔ نقش بوربا بسته
8 بهار بوسه به پای تو داد و خون گردید نگه تصور رنگینی حنا بسته
9 به وادی طلب نارسایی عجزیم که هرکه رفته زخود خویش را به ما بسته
10 کدام نقش که گردون نبست بیستمش دلی شکسته اگر صورت صدا بسته
11 مگر ز زلف تو دارد طریق بست و گشاد که بیدل اینهمه مضمون دلگشا بسته