- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به توفیق خدای صانع پاک که دانش میدهد بر ملک و افلاک
2 ز بلبل نامه بیتی چند گویم چو آب رفته باز آمد به جویم
3 قلم برگیر و راز دل عیان کن سرآغازش به نام غیب دان کن
4 خداوندی که جز وی کس نشاید که تا بر بندگان روزی گشاید
5 قلم میشد به سر از درد هجران همی بارید خون بر شکل باران
6 چو بر کافور مشک ناب داده به زنجیرش سراسر آب داده
7 قلم غواص دریای معانی سخنهایش همه چون درّ کانی
8 ز بهر دردمندان غم گساری بماند تا قیامت یادگاری
9 بود روح و روان اهل دانش ز روی عقل و از افهام دانش