-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی دلت بگرفت در خانه برون آتا جهان بینی
2 چو رفتی سوی بستانها یکی بگذر به گورستان که گورستان همی گوید بیا تا دوستان بینی
3 بسی بادام چشمانند به دام مرغ حیرانند بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی
4 امیری را که بر قصرش هزاران پاسبان بودند تو اکنون بر سر گورش کلاغی پاسبان بینی
5 سر تابوت شاهان را اگر در گور بگشایند فتاده در یکی کنجی دو پاره استخوان بینی
6 احد گویان صمد جویان همه زیر زمین رفتند تو مهرویان مهوش را در این خاک گران بینی
7 چه دل بندی در این دنیا ایا خاقانی خاکی که تا بر هم نهی دیده نه این بینی نه آن بینی