خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

یکی بخرام در بستان که از خاقانی شروانی غزل 329

غزل 329 ام از 1365 غزلیات

یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی

1 یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی دلت بگرفت در خانه برون آتا جهان بینی

2 چو رفتی سوی بستان‌ها یکی بگذر به گورستان که گورستان همی گوید بیا تا دوستان بینی

3 بسی بادام چشمانند به دام مرغ حیرانند بسا پسته دهانان را تو بربسته دهان بینی

4 امیری را که بر قصرش هزاران پاسبان بودند تو اکنون بر سر گورش کلاغی پاسبان بینی

5 سر تابوت شاهان را اگر در گور بگشایند فتاده در یکی کنجی دو پاره استخوان بینی

6 احد گویان صمد جویان همه زیر زمین رفتند تو مهرویان مهوش را در این خاک گران بینی

7 چه دل بندی در این دنیا ایا خاقانی خاکی که تا بر هم نهی دیده نه این بینی نه آن بینی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی

شاعر شعر یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی چه کسی است ؟

شاعر شعر یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی خاقانی شروانی می باشد.

شعر یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی چیست ؟

قالب شعر یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی غزل است

مضمون اصلی شعر یکی بخرام در بستان که تا سرو روان بینی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.