بی روی تو پروانه ای از نظیری نیشابوری غزل 437

نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

بی روی تو پروانه ای امشب به چراغم

1 بی روی تو پروانه ای امشب به چراغم خود را به چنان بی خودیی سوخت که داغم

2 مطرب به کنایت غزلی دوش ادا کرد کز گریه شدم مست و شد از دست ایاغم

3 دور از تو ز خود رفتگیی می دهدم دست کز پیش نظر ناشده گیرند سراغم

4 بویی اگر از مهر و محبت نشنیدم گل را گنهی نیست، گرفتست دماغم

5 ای گلبن طالع چه نهی روی به زردی فصلی نگذشتست ز سرسبزی باغم

6 گو جیب گشا صبحم و پر کن ز سیاهی شد روشنی روز رقم بر پر زاغم

7 مشغول به علم و ادبی باش «نظیری » تا چند شوی شیفته لابه و لاغم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر