1 ایمنی قصاب ما را بیشتر ز افتادگی است بر تن ما خاکساری کار جوشن میکند
1 آن سرو سیماندام من چون از گلستان بگذرد موج لطافت جو به جو از هر خیابان بگذرد
2 شبهای هجر او دلم راضی نمیگردد اگر یک قطره آب چشمم از بالای مژگان بگذرد
1 عین بینایی است چشم از عیب مردم دوختن پردهپوشی کن که در این پیرهن بیجاست چاک
1 ای با رخ تو خال سفید و سیاه و سرخ چون دیده غزال سفید و سیاه و سرخ
2 عکس رخ تو و آن خط شبرنگ کرده است آیینه را جمال سفید و سیاه و سرخ