-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر دانید با دلبر به حق صحبت و یاری هر آنچ دوش میگفتم ز بیخویشی و بیماری
2 وگر ناگه قضاء الله از اینها بشنود آن مه خود او داند که سودایی چه گوید در شب تاری
3 چو نبود عقل در خانه پریشان باشد افسانه گهی زیر و گهی بالا گهی جنگ و گهی زاری
4 اگر شور مرا یزدان کند توزیع بر عالم نبینی هیچ یک عاقل شوند از عقلها عاری
5 مگر ای عقل تو بر من همه وسواس میریزی مگر ای ابر تو بر من شراب شور میباری
6 مسلمانان مسلمانان شما دلها نگهدارید مگردا کس به گرد من نه نظاره نه دلداری