-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگر مردمی خیره دانی همی جز این را ندانی نشانی همی
2 تو را از دو گیتی برآورده اند به چندین میانجی بپرورده اند
3 نخستین به فطرت پسین شمار تویی خویشتن را به بازی مدار
4 شنیدم ز دانا دگرگونه زین چه دانیم راز جهان آفرین
5 نگه کن سرانجام خود را ببین چو کاری بیابی بهی برگزین
6 به رنج اندر آری تنت را رواست که خود، رنج بردن به دانش سزاست
7 به رنج اندر است ای خردمند گنج نیابد کسی گنج، نابرده رنج
8 نه گشت زمانه بفرسایدش نه این رنج و تیمار بگزایدش
9 ازو دان فزونی، وز او دان شمار بد و نیک، نزدیک او آشکار
10 ز یاقوت سرخست چرخ کبود نه از باد و آب و نه از گرد و دود