-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوسعید مهنه قبضی داشت سخت خادمی را گفت زود ای نیکبخت
2 سخت بیخویشم دمی با خویشم آر هرکه را بینی برون شو پیشم آر
3 تا سخن گوید ز هرجانی مرا راه بگشاید مگر جائی مرا
4 رفت خادم دید گبری خواندش پیش شیخ آوردش و بنشاندش
5 شیخ گفتش حال خویشم بازگوی نقد وقت خویش پیشم بازگوی
6 گبر گفتش ای امام هر یکی در وجود آمد مرا دی کودکی
7 کردمش من نام جاویدان زیاد دوش مرد و شیخ جاویدان زیاد