- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بسوز ای شمع خوبان عاشق دیوانهٔ خود را مشرف کن به تشریف بقا پروانهٔ خود را
2 تو شمع بزم اغیاری و من در آتش غیرت ز برق آه روشن میکنم کاشانهٔ خود را
3 سر من در خمارست از می لعل لبت ای گل به هر خاری میفشان جرعهٔ پیمانهٔ خود را
4 مزن سنگ ملامت زاهدا بر ساغر رندان اگر خواهی سلامت سبحهٔ صد دانهٔ خود را
5 چنان از بادهٔ بزم وصالت بیخبر گشتم که از مستی ندانم باز راه خانهٔ خود را
6 ز کنج عافیت تا در میان مردم افتادم فراوان یاد کردم گوشهٔ ویرانهٔ خود را
7 نیازست و محبت شیوهٔ رندان میخواره غنیمت دان فغانی شیوهٔ رندانهٔ خود را