بسوز ای شمع خوبان از بابافغانی شیرازی غزل 43

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بسوز ای شمع خوبان عاشق دیوانهٔ خود را

1 بسوز ای شمع خوبان عاشق دیوانهٔ خود را مشرف کن به تشریف بقا پروانهٔ خود را

2 تو شمع بزم اغیاری و من در آتش غیرت ز برق آه روشن می‌کنم کاشانهٔ خود را

3 سر من در خمارست از می لعل لبت ای گل به هر خاری می‌فشان جرعهٔ پیمانهٔ خود را

4 مزن سنگ ملامت زاهدا بر ساغر رندان اگر خواهی سلامت سبحهٔ صد دانهٔ خود را

5 چنان از بادهٔ بزم وصالت بی‌خبر گشتم که از مستی ندانم باز راه خانهٔ خود را

6 ز کنج عافیت تا در میان مردم افتادم فراوان یاد کردم گوشهٔ ویرانهٔ خود را

7 نیازست و محبت شیوهٔ رندان میخواره غنیمت دان فغانی شیوهٔ رندانهٔ خود را

عکس نوشته
کامنت
comment