-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا تا کی ز هجرانت بسوزد جان به تنهایی چه شد ای جان شیرینم که یک ساعت نمیآیی
2 جهان شد تیره دور از تو بیا ای مونس جانم که چون خورشید عالم را به یک پرتو بیارایی
3 به رویت جان برافشاندن ز من شاید که مشتاقم به غمزه بیدلان کشتن ترا زیبد که زیبایی
4 چه بیم از آتش سوزان خیالت با من ار سازد چه سود از روضه رضوان اگر دیدار بنمایی
5 نقاب شب بروی خود کشد خورشید از خجلت تو ای ماه ملکسیما چو از رخ پرده بگشایی
6 شدم خاک و هنوز از جان هوای دوست میورزم ندارم حاصل از گیتی به غیر از بادپیمایی
7 به امید وصال او تسلی میدهم دل را ولی تا وصل درمانم تو ای عمرم نمیپایی
8 چو آمد باده صافی چه جای زهد ای صوفی چو باشد یار من ساقی کجا باشد شکیبایی
9 جنون عشق پوشیدن حسین اکنون نمییارد چو طاقت طاق شد دل را برآرد سر به شیدایی