خاک شد جسم و غمت مونس جانست از فضولی بغدادی غزل 207

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

خاک شد جسم و غمت مونس جانست هنوز

1 خاک شد جسم و غمت مونس جانست هنوز سوخت دل جان بجمالت نگرانست هنوز

2 حسنت از زینت خط رنگ دگر یافت ولی در دل ما غم عشق تو همانست هنوز

3 اثری در دل پر سوز ز خونابه نماند چشم بر یاد تو خونابه فشانست هنوز

4 بی نشان گشت تن خاکیم از ضعف ولی هدف ناوک آن سرو روانست هنوز

5 غم مرا سوخت منه پای بخاکستر من که درو آتش صد درد نهانست هنوز

6 نقش شیرین بشد از لوح مزار فرهاد ذکر لعل تو مرا ورد زبانست هنوز

7 ز فضولی روش دین مطلب ای ناصح که اثیر الم عشق بتانست هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر