- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم گل بخندی زمانی بتماشا نرویم
2 مادرین کوی مقیمیم چو اصحاب الکهف گر کسی سنگ زند همچو سگ از جا نرویم
3 کوی معشوق و در دوست بهست از همه جای ما هم اینجا بنشینیم و بصحرا نرویم
4 ور بنانی نرسیم از در او بر در او چون سگ از فاقه بمیریم و بدرها نرویم
5 با دل پر خون چون غنچه بهم آمده ایم ما ببادی چو گل ای دوست ز هم وانرویم
6 گر ببستان شدن از ما نپسندی ز آن روی پرده برگیر و گلستان بنما تا نرویم
7 بطرب دست بزن بر سر ما پای بکوب کز سر کوی تو گر سر برود ما نرویم
8 سیف فرغانی با دوست بگو جور مکن که بدین مروحه ما از سر حلوا نرویم
9 وعده دادی به شب وصل (خودو) می ترسیم که فراموش کنی گر بتقاضا نرویم