- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بود گر در ما تو تنها در آئی تو تنها در آئی و با ما در آئی
2 تنی چند بیجان همه چشم بر در که تنها در آئی به تنها بر آئی
3 بدیوانگی سر بر آرند عشاق که شاید ز بهر تماشا در آئی
4 خوش آندم که خنجر بکف بر سر ما خرامان بقصد سر ما در آئی
5 بجای گیاه از زمین چشم روید تفرج کنان چون بصحرا در آئی
6 خلایق ز حسن تو مدهوش گردند خرامان بمحشر چو فردا در آئی
7 نخواهی گذشت از سر عشقبازی مگر آنکه ای فیض از پا در آئی