- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بوعلی طوسی ز عشق آشفته بود همچو آب زر سخن میگفته بود
2 عاقبت چون روز بس بیگاه شد گفت دردا کاین سخن کوتاه شد
3 زانکه روزی را که شب در پی بود لایق این حرف هرگز کی بود
4 صبر باید کرد تا روزی تمام در رسد کانرا نباشد شب مدام