1 برین سیرند ثابت اهل اسرار که در سر ولایت نیست تکرار
2 چو شد سر ولایت بی تکرر ازین اعداد ماندم در تحیر
3 بنوعست این و یا از نوع عاریست حقیقت دارد این یا اعتباریست
1 چو گذشتم از علائق بجهان جان گذشتم رخ آن دیار دیدم ز سر جهان گذشتم
2 بسمای فقر دیدم رخ آفتاب دولت بزمین او شدم پست وز آسمان گذشتم
1 آمد و رفت ز سودائی خود یاد نکرد نتوان گفت باین دل شده بیداد نکرد
2 دل من کز شکن طره او بود خراب میتوانست بیک پرسش و آباد نکرد
1 مرا کوهیست بار دل غم یارست پنداری دل من نیست این کوه گرانبارست پنداری
2 انالحق میزند منصور وار این دل که من دارم درون سینه تنگم سر دارست پنداری