1 ای برادر زکی بمرد و بشد تا یکی به ز ما قرین جوید
2 تا ز آب حیات آن عالم تن و جان از عدم فرو شوید
3 من ز غم مردهام که کی بود او باز از آنجا به سوی من پوید
4 پس تو گویی که مرثیت گویش زنده را مرده مرثیت گوید
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای ز عشقت روح را آزارها بر در تو عشق را بازارها
2 ای ز شکر منت دیدار تو دیده بر گردن دل بارها
1 زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد زهی خوشخو زهی والا بنامیزد بنامیزد
2 غبار نعل اسب تو به دیده درکشد حورا زهی سیرت زهی آسا بنامیزد بنامیزد
1 جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
2 ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **