برادر از محمدحسین غروی اصفهانی دیوان کمپانی 2

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

برادر چه آخر ترا بر سر آمد

1 برادر چه آخر ترا بر سر آمد که سرو بلند تو از پا در آمد

2 چه شد نخل طوبی مثال قدت را که یکباره بی شاخ و برگ و بر آمد

3 چه از تیشۀ این ستم پیشه مردم بشاخ گل و نو نهال تر آمد

4 دریغا که آئینۀ حق نما را بسی زنگ خون بر رخ انور آمد

5 چه خورشید خاور بخون شد شناور مهی کز فروغ رخش خاور آمد

6 ندانم که ماه بنی هاشمی را چه بر سر از این قوم بد اختر آمد

7 ز سیردار رحمت سری دید زحمت که تاج سر هر بلند افسر آمد

8 دریغا که عنقاء قاف قدم را خدنگ مخالف ببال و پر آمد

9 دو دستی جدا شد ز یکتاپرستی که صورتگر نقش هر گوهر آمد

10 کفی از محیط سخاوت جدا شد که قلزم در او از کفی کمتر آمد

11 دریغا که دریا دلی ز آب دریا برون با درونی پر از اخگر آمد

12 عجب درّ یکدانۀ خشگ لعلی ز دریا برون با دو چشم تر آمد

13 ز سوز عطش بود دریای آتش دهانی که سرچشمۀ کوثر آمد

14 دریغا که آن رایت نصرت آیت نگون سر ز بیداد یک صرصر آمد

عکس نوشته
کامنت
comment