- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برادر چه آخر ترا بر سر آمد که سرو بلند تو از پا در آمد
2 چه شد نخل طوبی مثال قدت را که یکباره بی شاخ و برگ و بر آمد
3 چه از تیشۀ این ستم پیشه مردم بشاخ گل و نو نهال تر آمد
4 دریغا که آئینۀ حق نما را بسی زنگ خون بر رخ انور آمد
5 چه خورشید خاور بخون شد شناور مهی کز فروغ رخش خاور آمد
6 ندانم که ماه بنی هاشمی را چه بر سر از این قوم بد اختر آمد
7 ز سیردار رحمت سری دید زحمت که تاج سر هر بلند افسر آمد
8 دریغا که عنقاء قاف قدم را خدنگ مخالف ببال و پر آمد
9 دو دستی جدا شد ز یکتاپرستی که صورتگر نقش هر گوهر آمد
10 کفی از محیط سخاوت جدا شد که قلزم در او از کفی کمتر آمد
11 دریغا که دریا دلی ز آب دریا برون با درونی پر از اخگر آمد
12 عجب درّ یکدانۀ خشگ لعلی ز دریا برون با دو چشم تر آمد
13 ز سوز عطش بود دریای آتش دهانی که سرچشمۀ کوثر آمد
14 دریغا که آن رایت نصرت آیت نگون سر ز بیداد یک صرصر آمد