- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیاور آنچه دل ما بیکدگر کشدا بسر کشد آنچه دلم بار او بسر کشدا
2 غلام ساقی خویشم که بامداد پگاه مرا زمشرق خم آفتاب بر کشدا
3 چو تیغ باده برآهختم از نیام قدح زمانه باید تا پیش من سپر کشدا
4 چه زر چه سیم و چه خاشاک پیش مرد آن روز که از میانه سیماب آب زر کشدا
5 خوش است مستی واز روزگار بی خبری که چرخ غاشیه مست بی خبر کشدا
6 اگر بساغر زرین هزار باده کشم هنوز همت من باده دگر کشدا
7 در نشاط (من) آنگه گشاده تر باشد که مست باشم وساقی مرا بدر کشدا