-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیاور ای بت ساقی شراب دوشینه بزن برآتشم امروز آب دوشینه
2 چه عزم بود که دیشب برفتی از بر ما چه بود راست بگو آن شتاب دوشینه
3 کجا به خواب رود بی تو چشم من امشب که در کنار تو خوش بود خواب دوشینه
4 هزار شمع نهادیم و خانه تاریک است چو نور می ندهد ماهتاب دوشینه
5 همان سرشک و همان دل بجاست تا دانی که حاضر است شراب و کباب دوشینه
6 غلام خویشتنم خوانده ای به مستی دوش سرم ز چرخ گذشت از خطاب دوشینه
7 مده شراب به ما امشب ای ندیم که ما هنوز بی خبریم از شراب دوشینه
8 معاشران همه هشیار گشته اند و جلال هنوز بی خود و مست و خراب دوشینه