1 گفتار دراز مختصر باید کرد وز یار بدآموز حذر باید کرد
2 در راه نگار کشته باید گشتن و آنگاه نگار را خبر باید کرد
1 آن رشته که قوت روانست مرا آرامش جان ناتوانست مرا
2 بر لب چو کشی جان کشدم از پی آن پیوند چو با رشتهٔ جانست مرا
1 یاد تو شب و روز قرین دل ماست سودای دلت گوشه نشین دل ماست
2 از حلقهٔ بندگیت بیرون نرود تا نقش حیات در نگین دل ماست
1 سوفسطایی که از خرد بیخبرست گوید عالم خیالی اندر گذرست
2 آری عالم همه خیالیست ولی پیوسته حقیقتی درو جلوه گرست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما