-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نفس از بیم خویت رشته پیچیده را ماند نگاه از تاب رویت موی آتش دیده را ماند
2 ز جوش دل هنوزش ریشه در آبست پنداری به مژگان قطره خون غنچه ناچیده را ماند
3 ز بس کز لاله و گل حسرت ناز تو می جوشد خیابان محشر دلهای خون گردیده را ماند
4 خوشا دلداده چشم خودش بودن در آیینه ز سرگرمی نگه صیاد آهودیده را ماند
5 غبار از جاده تا اوج سپهر ساده می بالد ز جوش وحشتم صحرا دل رنجیده را ماند
6 به هر جا می خرامی جلوه ات در ماست پنداری دل از آیینه داریهای شوقت دیده را ماند
7 چه غم ز افتادگی ها چون روان پالاست اندوهت تن از مستی به کویت جان آرامیده را ماند
8 بهار از رنگ و بو در پیشگاه جلوه نازش گدایان نثار از رهگذر برچیده را ماند
9 رقیبش برده از راه و وفا بنگر که در چشمم غبار راه او مژگان برگردیده را ماند
10 جهان دودی ست از سودا که می گرداندش غالب تو گویی گنبد گردون سر شوریده را ماند