بزرگی گفت ایّوب از عطار نیشابوری الهی نامه 7

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بزرگی گفت ایّوب پیمبر

1 بزرگی گفت ایّوب پیمبر که چندین سال گشت از کِرم مضطر

2 ز چندان رنج آهی بود مقصود چو کرد آهی نجاتش داد معبود

3 زکریا ارّهٔ بر سر بزاری بدوگفتا اگر آهی برآری

4 کنم از انبیا بسترده نامت مزن دم تا کند ارّه تمامت

5 عجایب بین کزان یک آه می‌خواست وزین یک خامشی را ز آه می‌خواست

6 نه آهی می‌توان کرد از بر خویش نه خامش می‌توان بودن، بیندیش

7 چو دریائیست این دو چشم و جانی نه سر پیدا ونه بُن نه میانی

8 درین دریا نه خاموشی نه گفتار نه ساکن بودنت لایق نه رفتار

9 جوانمردا تو چندین پیچ پیچی چگونه می‌بری چون هیچ هیچی

10 هزاران پرده بیش از ظلمت و نور چگونه منقطع گردد رهی دور

11 هزاران بند داری تا قیامت چگونه ره بری راه سلامت

12 مگر از پیش برخیزد حجابی ز لطف حق بتابد آفتابی

13 که چون آن لطف از پیشان نباشد جهانی درد را درمان نباشد

عکس نوشته
کامنت
comment