1 بزرگی گفت از پیرانِ این راه که تا بشناختم حق را، از آنگاه
2 مرا نه امن و نه ناایمنی هست نه با کس دوستی نه دشمنی هست
3 کنون من گفتم اسراری که شاید تو هم زین پس بکن کاری که باید
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دلا خورشید جان میبین دمادم که نور اوست با نور تو همدم
2 دلا خورشید جان را گوش میدار مشو بی عشق دل با هوش میدار
1 اگر سجده کنی مانند عطّار ببینی بت پرست خویش دیدار
2 ببینی بُت پرستی خویش اینجا تو برداری حجاب از پیش اینجا
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به