«بوذر» آن نو گل بستان کمال
1
«بوذر» آن نو گل بستان کمال
کرد از این عالم فانی چو سفر
2
نو گلی رفت که چون لاله گذاشت
داغها گلشن خود را بجگر
3
کرد از این اجر مصیبت فارغ
ذمه خویشتن از حق پدر
4
چید اگر دست اجل خوش ثمری
باش یارب تو نگهدار شجر
5
عقل تاریخ وفاتش پرسید
گفتمش:«حیف ز ملابوذر!»